تجزیه و فروپاشی عربستان سعودی نزدیک است – تجزیه و تقسیم عربستان سعودی به 5 كشور

تجزیه و فروپاشی عربستان سعودی نزدیک است – تجزیه و تقسیم عربستان سعودی به 5 كشور

تجزیه عربستان موجب خارج شدن یک قدرت منطقه ای از خاورمیانه شده و تقابل ایران و ترکیه به نفع ایران سنگینی خواهد کرد.
تجزیه عربستان وهابی اولین گام تلاش برای الحاق استان شرقی عربستان و سواحل جنوبی خلیج فارس به ایران بزرگ است.
همان طور که در نقشه ملاحظه می کنید حدود 50 تا 60 درصد عربستان بیابان های خالی از سکنه است. شیعیان (سبز پر رنگ) در شرق (در سواحل خلیج فارس) و جنوب در مرز با یمن ساکن هستند. سنی ها (سبز کم رنگ) در غرب شامل دو شهر مقدس مکه و مدینه و در سواحل دریای سرخ قرار دارند و وهابی ها (رنگ بنفش) در مناطق مرکزی و پایتخت (ریاض) ساکن هستند.
تجزیه و تقسیم عربستان سعودی به 5 كشور كه نخستین آن، كشوری اسلامی شامل مكه و مدینه و اطراف آن است و اداره آن به خاندان سعودی كه از نفوذ آن كاسته شده است، سپرده می‌شود و بزرگان این خاندان جای خود را به شاهزادگان جوانی می‌دهند كه آمریكا را حامی و سرپرست خود می‌دانند.
ریاض همچنین به خود اجازه می دهد با لحن متکبرانه ای با واشنگتن، ضامن اساسی امنیت خود گفتگو کند. ولی همه این مراتب نه از قوت بلکه از ضعف نسل جدید رهبران عربستان سعودی حکایت دارد که با آتش بازی کرده و کشور را به فروپاشی و تجزیه سوق می دهند زیرا فرماندهان ارتش، رهبران قبایل و شیوخ گروه های سیاسی این پادشاهی از تشدید باز هم بیشتر خط تجاوزکارانه و بی اعتبار آل سعود پشتیبانی نمی کنند. اطلاعاتی درز کرده است که اگر این خط ادامه یابد، ممکن است سعودی‌ها زمام امور کشور را از دست بدهند و این کشور به 5-4 قسمتی که 80 سال پیش از آنها دوخته شده بود، تقسیم شود.
غرب و به عبارت دقیق تر، آمریکا و بریتانیا به یک کشور غیر قابل پیشبینی با رژیمی که از نظر اخلاقی منسوخ شده است و موازین حکومتی آن به قرن 17 بر می گردد، احتیاج ندارد زیرا وجود این رژیم باعث رسوایی متحدانش در برابر جهان متمدن می شود. تازه ثبات اروپا و آسیا در زمینه انرژی در حد زیادی به این کشور وابسته است. اداره کیان های دولتی کوچک گوش به فرمانی که مدعی رهبری منطقه ای نباشند، راحت تر است.
عربستان سعودی به طور مصنوعی از گروه های مختلف مذهبی و قومی تشکیل شده و حکومت آل سعود بر حفظ موازنه پیچیده منافع قبایل اساسی استوار است. اگر این موازنه متزلزل شود، حکومت آل سعود پایان خواهد یافت. برای این کار هیچ گونه کودتا لازم نیست. قبایل عضو عربستان سعودی می توانند به سادگی از ترکیب آن خارج شده و استقلال دولتی خود را اعلام کنند. آنها درباره مرزهای جدید و عرصه های نفوذ و نیز درباره نحوه عادلانه تقسیم درآمدهای نفتی به توافق خواهند رسید. آنها حتی نباید در این مورد فکر زیادی بکنند چرا که سرویس های ویژه بریتانیا مدتهاست که طرح مفصل تجزیه این کشور با همه نقشه های لازم را تدوین کرده اند. نمونه های این تقسیم معاصر کشورها در لیبی مشاهده می شود که عربستان سعودی و قطر جنگ علیه این کشور را راه اندازی کرده بودند.
ممکن است سناریوی بریتانیایی در عربستان سعودی کارگر نشود. بخشی از اراضی مورد اختلاف عسیر و نجران در قسمت های جنوب غربی و جنوبی پادشاهی که آنجا قبایل یمنی و از جمله شیعیان زیدی و اسماعیلی زندگی می کنند، به یمن تعلق خواهد گرفت و قسمت شمالی حجاز در قسمت شمال شرقی به اردن و مناطق شمالی به عراق. استان شرقی که نام تاریخی آن الحصا است و شیعیان اکثریت جمعیت آن را تشکیل می دهند، همراه با بحرین که دو سوم جمعیت آن اهل تشیع هستند و کویت که 40% جمعیتش شیعیان هستند، می توانند دولت شیعه با نام مشروط «شیعستان» به پایتختی دمام را تشکیل دهند. بعید نیست که در صورت تقسیم عراق به سه قسمت که حکام فعلی ریاض این تحول را تحریک می کنند، بخش شیعه آن (60% جمعیت کشور) دولت عظیم شیعیان در هر دو ساحل خلیج فارس را به پایتختی بصره ایجاد کنند. صد سال پیش بصره مرکز ولایتی با همین نام در امپراطوری عثمانی بود.

لزوم تدوین قانون جامع نام ها در ایران – حذف واژگان وارداتی مغولی و ترکی از سراسر کشور(هم افراد هم اماکن)

لزوم تدوین قانون جامع نام ها در ایران – حذف واژگان وارداتی مغولی و ترکی از سراسر کشور(هم افراد هم اماکن)

(دانلود کتاب پارسی سره در لینک)
مغول های مهاجم بسیاری از جای ها و مکان ها را با نام های جعلی ترکی – مغولی نام گذاری کردند. واجب است نه تنها این نام ها و پسوندها بلکه تمامی اسامی رودها، کوه ها، دریاها و دریاچه ها و دشت ها و شهرها و روستاها و مکان های تفریحی، اسامی مکان های تجاری و … و پسوندها و اسامی افراد از نشانه های ترکی – مغولی زدوده شود.
در ادامه به برخی از این موارد اشاره می کنیم:
1- داغ : تمامی مکان ها که دارای این نام هستند باید به کوه تغییر کند مانند قاراداغ که شده ارس باران (قاراداغ به معنی کوه بزرگ) و …
2- پسوند چی : پسوند فاعل ساز ترکی “چی” مانند شهر ایلخچی و در اسامی افراد مانند دمیرچی (آهنگر) و …
3- بلاغ = بولاغ = بولاق : به معنی چشمه است وقتی فارسی داریم چرا باید این واژه زشت و زمخت وجود داشته باشد؟ مانند ساوج بلاغ، سوبوق بلاغ (مه آباد امروز)، آق بلاغ (چشمه سفید) و …
4- قالا = قلعه (عربی) : با دژ یا ارگ فارسی جایگزین شود مانند سایین قالا (شاهین دژ امروزی) و آق قالا (سپید دژ) و …
5- چای : نام ترکی به معنی رود مانند ترکمان چای (رود ترکمان) ، صوفی چای (مراغه امروزی) و …
6- قره یا قارا : به معنی بزرگ که باید از تمامی روستاها و شهرهایی که در سراسر ایران این پیشوند را دارند حذف شود مانند قاراچمن (که به اشتباه سیاه بیشه ترجمه شده است) – معنی دیگر قره سیاه است مانند قارا دنیز (دریای سیاه)
7- داش : به معنی سنگ یا سنگی مانند داشلی برون در استان گلستان که می تواند به “بیرون سنگی” عوض شود
8- برگرداندن اسامی تاریخی : ایساتیس به جای یزد، سپاهان به جای اصفهان (عربی شده) و …
9- پسوند جان: مانند آتروپاتکان به جای آذربایجان و …
در مورد اینکه پسوند جان در دلیجان یا قلاورجان و امثال این ها هم همین پسوند “جان” ترکی است اطلاع دقیقی ندارم
10- پسوند قان : پسوند تشدید کننده ترکی مانند توفارقان (آذر شهر امروزی) و …
11- پسوند لو : همان یای نسبی است مانند جنگل فندقلو که میشه فندقی یا آینالو که میشه آینایی یا در اسامی ظفرلو که میشه ظفری
تمامی پسوندهای لو از اماکن و همین طور نام افراد باید به یای نسبی اصلاح شود.
12- تغییر اسامی معرب شده ایرانی مانند پارسی به جای فارسی و …
13- تمام مواردی که از این متن کوتاه جا مانده مانند قیزیل اوزن (سرخ رود در زنجان) و سایر نام های وارداتی مغولی مانند بیگ و بیگم و خان و خانیم و …

جمعیت ترکها در جهان و مقایسه با جمعیت ایندوایرانی ها – پاسخ به دروغ پردازی ها و آمارسازی های پانترک جاعل

آیا براستی 40 درصد از مردم ایران ترک زبان هستند !!! ( به گفته علی اکبر صالحی وزیر امورخارجه وقت ایران در استانبول )

اما آمار های داخلی و خارجی چیزی در حدود 16 تا 18 درصد جمعیت ترک زبان در ایران را نشان می دهد .

چند سال پیش که آقای صالحی برای انجام بخشی از مذاکرات هسته ای ایران به استانبول رفته بودند ، در پایان یک مصاحبه با تلویزون دولتی ترکیه ، ادعای عجیبی کردند . جناب آقای وزیر مدعی ترک زبان بودن 40 درصد از ایرانیان شده بودند . لینک این گزارش خبری

اما آیا گفته جناب آقای وزیر با آمار های داخلی ( جمعیت استان های آذری نشین و نظر سنجی های انجام شده در تهران و استان های اطرف آذربایجان ) و آمار های خارجی ( آمار های ارائه شده از سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا CIA و کنگره آمریکا و نهاد مطالعات استراتژیک و بین الملل آمریکا ) ، حتی اندکی نزدیکی دارد ؟

هرچند که پس از آن با اندکی بررسی دریافتیم که صفحات پانترکیستی مدعی جمعیتی 45 میلیونی از هموطنان ترک زبان در ایران شده اند و چه بسیار مقالات و ویدئو ها که در اینترنت گذاشته اند ، درباب این گذافه

برای نمونه این تاربرگ پانترکیستی که به همین موضوع اشاره کرده است و سخن بی پایه آقای وزیر را منبع قرار داده و با بسی شگفتی ، مدعی شده است که هموطنان آذربایجانی با داشتن ریشه و تبار ایرانی ، با ترک تبار های آسیای میانه همچون قزاقستانی ها و قرقیزستانی ها ( با چشمان بادامی ) همه از یک تبار هستند !!!
البته یکی از جنبه های حماقت بار پانترکیسم هم ، گسترش چنین مطالبی از این واپسگراهای قومی در هزاره سوم ، هست . هرکسی که ترکان قزاقستانی و قرقیزستانی را ندیده است ، کمی در اینترنت جستجو کند .

بررسی آمارهای داخلی از جمعیتی استان های آذری نشین و آمار های خارجی

برای دیدن آمار های جمعیتی از استان های آذری نشین به لینک های استان های آذربایجان غربی و شرقی و استان اردبیل و استان زنجان بروید .
بنا بر آمار های داخلی جمعیت در استان های آذری نشین چون آذربایجان شرقی و اردبیل و زنجان ، جمعیت ترک زبانان تقریبا یکدست بوده و اکثریت قاطع با هموطنان ترک زبان آذربایجانی میباشد .

آذربایجان شرقی = 3724620 نفر
اردبیل = 1248488 نفر
زنجان = 1015734 نفر

اما در استان آذربایجان غربی

در یک نظرسنجی که شرکت پژوهشگران خبره پارس به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۱۳۸۹ انجام داد و بر اساس یک بررسی میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر ایران بود، درصد اقوامی که در این نظرسنجی نمونه‌گیری شد در استان آذربایجان غربی ۷۶٫۲٪ ترک زبان ، ۲۱٫۷ کرد، ۰٫۸٪ فارس، ۱٫۱٪ سایر اقوام و ۰٫۳٪ بدون‌جواب بود . که به این ترتیب جمعیت هموطنان ترک زبان در آذربایجان غربی با داشتن 76 درصد ترک زبان = 2340800 نفر

بنابر آمار های داخلی و شهر ها ، در استان های قزوین و همدان اکثریت جمعیت فارسی زبان هستند . در همدان هموطنان لر و کرد هم زندگی میکنند .

استان تهران بنابر آمار 1392 و نظرسنجی داخلی

۵۸٫۹ فارس (۵۹٫۶% مرد، ۵۸٫۲% زن)، ۳۰٫۳ ترک زبان (۲۸٫۳% مرد، %۳۲٫۴ زن)، ۱٫۸ کرد (۲٫۷% مرد، ۱% زن)، ۰٫۱ بلوچ (۰٫۲% مرد)، ۲٫۱ لر (۲٫۱% مرد، ۲٫۱% زن) و ۵٫۵ از اقوام شمال ایران شامل گیلک و تالشی و مازنی و ترکمن (۵٫۶% مرد، ۵٫۶% زن) و ۱٫۲ سایر بودند .
جمعیت ترک زبانان تهران = 3727500 نفر

توضیح نسل های دوم و سوم آذربایجانی های مهاجر به تهران آشنایی چندانی به زبان ترکی نداشته و در بسیاری از خانواده ها پدر یا مادر غیر آذری هست . درواقع از همه تهرانی ها ، تهرانی تر هستند .

در استان البرز هم جمعیت هموطنان ترک زبان 36 درصد بوده است و با حساب جمعیت هموطنان در این استان ، جمعیت ترک زبانان در استان البرز برابر با 868504 نفر می باشد .

بنابر آمار های داخلی و خارجی ، جمعیت هموطنان ترکمن و قشقایی در ایران ، هر کدام به ترتیب 1 درصد و 1 درصد از کل جمعیت ایران است و با در نظر گرفتن جمعیت 76 میلیونی از ایران چیز در حدود 1500000 نفر از ایرانیان ترکمن و قشقایی هستند .

که اگر همه این آمار ها را باهم جمع ببندیم :

آذربایجان غربی = 3724620 نفر
اردبیل = 1248488 نفر
زنجان = 1015734 نفر
آذربایجان غربی = 2340800 نفر
جمعیت ترک زبانان تهران = 3727500 نفر
جمعیت ترک زبانان در استان البرز = 868504
جمعیت قشقایی ها و ترکمن ها = 1520000

میشود چیزی برابر با = 14445646 نفر در کل ایران و یعنی 19 درصد کل جمعیت ایران

هرچند که در توضیحات گفتیم ، بیشتر جمعیت آذربایجانی های ساکن تهران ( یعنی 3727500 نفر ) ، نسل های دوم و سوم بوده و بسیاری از پدر یا از مادر آذری نیستند و در مجموع بیشتر ایشان به زبان ترکی تسلط ندارند .

اما آمار های خارجی چه میگوید ؟

سه منبع معتبر آماری درباره جمعیت قومیت های ایرانی وجود دارد .
منبع اول کتاب حقایق جهانی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا ( The CIA WorldFactbook ) :

که بنابر این آمار درصد جمعیت قومیت های ایرانی به قرار زیر می باشد :

فارس و گیلک و مازندرانی = 61 درصد ( درصد جداگانه هموطنان فارسی زبان 53 درصد و درصد جداگانه هموطنان گیلک و مازندرانی 7 درصد می باشد )
آذربایجانی و ترکمن و قشقایی = 18 درصد
کرد = 10 درصد
لر و بختیاری = 6 درصد
عرب = 2 درصد
بلوچ = 2 درصد
باقی = 1 درصد

یک آمار دیگر هم از طرف کنگره آمریکا منتشر شده است به قرار زیر :

فارس (65 درصد ) و آذربایجانی ( 16 درصد ) و کرد ( 7 درصد ) و لر ( 6 درصد ) و عرب ( 2 درصد ) و بلوچ ( 2 درصد ) و ترکمن (1 درصد ) و قشقایی (1 درصد )

برای دسترسی به منبع این آمار به لینک زیر و بخش Language And Ethnic Groups بروید .

http://en.wikipedia.org/wiki/Demographics_of_Iran

منبع سوم هم گزارش مرکز مطالعات استراتژیک و بین الملل آمریکا درباره شاخص های جمعیتی ایران میباشد که بر پایه بررسی های این مرکز تنها 16 درصد از جمعیت ایران ترک زبان هستند .
بنابر گزارش مرکز مطالعات استراتژیک و بین الملل آمریکا ، این مرکز، نسبت جمعیت اقوام و خانواده های بزرگ ایرانی را چنین اعلام کرده است :

61 درصد فارسی زبان، 16 درصد آذری، 10 درصد کرد، 6 درصد لر، 2 درصد بلوچ، 2 درصد عرب، 1 درصد ترکمن و 1 درصد قشقایی و 1 درصد نیز مابقی قومیت ها

در این آمار هموطنان گیلک و مازندرانی ( گیلک زبانان ) در دسته فارسی زبان محاسبه شده اند ، البته هموطنان لر و بختیاری ، بطور مجزا مشخص شده اند .

لینک گزارش مرکز مطالعات استراتژیک و بین الملل آمریکا از سایت آذری ها

http://www.azariha.org/?lang=fa&muid=53&item=1216

لینک دانلود گزارش مرکز مطالعات استراتژیک و بین الملل آمریکا

http://s5.picofile.com/file/8126083200/605187_965.pdf.html

در کامنت ها نمودار عددی از جمعیت اقوام ایرانی بر پایه منابع داخلی و خارجی ارائه شده است .

تصویری از درصد قومیت های ایرانی ، بنابر آمار کتاب حقایق جهانی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در فاصله سال های 2012 تا

جمعیت ترکها در جهان و مقایسه با جمعیت ایندوایرانی ها – پاسخ به دروغ پردازی ها و آمارسازی های پانترک جاعل

http://en.wikipedia.org/wiki/Turkic_peoples
Total population
Approx. 140–160 million
مشاهده می کنید به طور تقریبی تمامی ترک زبانان بین 140 تا 160 میلیون نفر بیشتر نیستند. با در نظر گرفتن تمامی شاخه ها و لهجه ها و ترکهای مهاجر در سراسر دنیا – تازه این ترک زبانان است بسیاری از این ها “ترک نبار و ترک نژاد” نیستند و خیلی از آن ها مانند قزاق ها خود را ترک نمی دانند یا ترکهای مهاجر آلمان یا خود قرقیزها اکثرن آلمانی یا روسی بلدند تا ترکی و قرقیزی
بیشتر ازبکها تاجیکهای ایرانی هستند که در 200 سال اخیر تحت فشار حکام محلی ازبکی زبان شده اند (ازبکی فراوان واژه فارسی دارد) یا اویغورها فرهنگ و تبار سغدی – ترکی (دوگانه) دارند. از این گذشته زبان های ترکی سالار در چین، بیش از 10 لهجه ترکی در روسیه و ترکی خلجی و شاهسونی و افشاری در ایران رو به انقراض و محو کامل و تبدیل به یک زبان مرده است.
جمعیت ایندوایرانی ها چقدر است؟
http://en.wikipedia.org/wiki/Iranian_peoples
210–235 million
بین 210 تا 235 میلیون مردمان ایرانی (تمام اقوام ایرانی در داخل و خارج مرزهای فعلی ایران)
http://en.wikipedia.org/wiki/Persian_people
حدود 90 میلیون نفر پارسی ها
http://en.wikipedia.org/wiki/Indian_people
1,250,000,000
مردمان هندی بیش از یک میلیارد نفر(بدون احتساب پاکستان و بنگلادش و سایر آرین تباران) که با احتساب آن ها به یک و نیم میلیارد نفر می رسد
این هم زبان های ایندوایرانی :
http://en.wikipedia.org/wiki/Indo-Iranian_languages

Indo-Iranian consists of three groups
Indo-Aryan
Iranian
Nuristani

Most of the largest languages (in terms of native speakers) are a part of the Indo-Aryan group: Hindustani (Hindi–Urdu, ~590 million[6]), Bengali (205 million[7]), Punjabi (100 million), Marathi (75 million), Gujarati (50 million), Bhojpuri (40 million), Awadhi (40 million), Maithili (35 million), Oriya (35 million), Marwari (30 million), Sindhi (25 million), Rajasthani (20 million), Chhattisgarhi (18 million), Assamese (15 million), Sinhalese (16 million), Nepali (17 million), and Rangpuri (15 million). Among the Iranian branch, major languages are Persian (60 million), Pashto (ca. 50 million), Kurdish (35 million),[8] and Balochi (30 million). Numerous smaller languages exist.

حالا خود شما حساب کنید؟ اگر بنا به جمعیت و وسعت و تعداد کشور باشد که ماها خیلی خیلی از جمعیت حقیر شماها بیشتریم پس با آمار سازی درد حقارتتون رو نپوشونید
حالا ما شبه هندی ها و مناطق تحت تاثیر فرهنگ ایران و هند یا جمعیت 10 میلیونی ارامنه عزیز و … را هم حساب نکردیم

واژه ی قفقاز یک واژه پهلوی و ایران – نقشه قفقاز ایران

واژه ی قفقاز یک واژه پهلوی و ایران – نقشه قفقاز ایران (به جز سه کشور مستقل مناطق قرمز پر رنگ اراضی تاریخی ایران در قفقاز شمالی است
)

https://en.wikipedia.org/wiki/Caucasus

معرفی کلیات سرزمین های قفقاز + پرچم سرزمین های قفقازی ایران

زبان شناسان واژه ی قفقاز را عربی شده ی واژه ی پهلوی “کوف کاس” می دانند که “کوف” به معنای “کوه” و “کاس” هم نام تباری از ایرانیان در کناره ی دریای کاسپین(مازندران) است. در کل “کوف کاس” به معنای “کاسی های کوهستان” است.

همچنین در تاریخ باستانی طبیعی پلینی بزرگ (۷۷-۷۹ میلادی) نام قفقاز از نام سکایی kroy-khasis کروی-خاسیس به معنی یخ درخشان ، سفید یا برف گرفته شده است. در شکل یونانی Kaukasos خوانده می‌شود.

اوستیای شمالی (جزو روسیه- مرکز: ولادی- جمعیت: 710 هزار نفر)

Ossetia

آنها از اقوام ایرانی (آلان ها) هستند و خودشان سرزمین شان را آلانیا یا ایرستان صدا می کنند.

اوستیای جنوبی (جزو گرجستان- مرکز: تسخینوالی- جمعیت: 100 هزار نفر)

از صد سال قبل از خوف منحل شدن فرهنگی با گرجی ها اختلاف دارند و گرجستان نیز بارها آنها را گوشمالی داده است که همین در سال 1991 باعث شد صد هزار اوستی را از خانه هایشان به سمت اوستیای شمالی در روسیه بکوچاند. روسیه هم که دید اوستیای شمالی درحال شلوغ شدن است، گرجی ها را تهدید کرد و به عنوان نیروی حافظ صلح، سپری برابر گرجی ها در آن منطقه درست کرد و باعث خود مختاری کامل اوستیای جنوبی شد. یعنی در حقیقت اوستیای جنوبی متعلق به گرجستان بود اما روسها اجازه دخالت به دولت گرجستان در آنجا را نمی دادند.

آبخازیا (جزو گرجستان – مرکز: سوخومی- جمعیت: 500 هزار نفر)

Abkhazia

استالین چنان گرجی ها را به اینجا کوچاند که آبخازی ها در ولایت خودشان 17 درصد شدند. 2 سال قبل از انحلال شوروی، دانشگاه گرجی در سوخومی از داوطلبان غیر آبخازی دانشجو گرفت و آبخازی ها داغ کردند و درگیر شدند و 16 دانشجو را کشتند. بلافاصله بعد از انحلال شوروی در رای گیری 97 % آنها اعلام کردند می خواهیم زیر یوغ روسیه باشیم تا گرجی ها. همان سال با گرجی ها جنگیدند و الان به اسم منطقه خودمختار گرجستان، زیر سایه روسیه هر غلطی می خواهند می کنند.

آجارستان (جزو گرجستان – مرکز: باتومی- جمعیت: 400 هزار نفر)

Ajaria

مسلمانانی که با گرجی ها مشکل چندانی ندارند اما به ترکیه ارادت بیشتری دارند. در اوایل دهه 90 وقتی گرجی ها با آبخازی ها توی سر و کله ی هم می زدند، یواشکی برای خودشان دم و دستگاه مستقل ایجاد کردند ولی گرجی ها به روی خودشان نمی آورند.

گرجستان (مرکز: تفلیس- جمعیت: 4 میلیون نفر)

Georgia

آغا محمد خان جانش را روی خواباندن شورش اینجا گذاشت و عامل اصلی درگیری ایران و روسیه، پناه بردن حاکم آن به دربار روسیه بود. در قانون اساسی گرجستان جایی برای خودمختارها وجود ندارد. آنها می خواهند عضو ناتو شوند.

داغستان (جزو روسیه – مرکز: ماخاچ قلعه- جمعیت: 2.5 میلیون نفر)

Dagestan

سومین منطقه پر جمعیت روسیه محسوب می شود و آنقدر کوهستانی است و ارتباط بین آبادی ها کم است که بعضی وقتها دو روستا زبان هم را نمی فهمند. زبان رسمی آنها آواری است. مذهبشان شیعه ی شافعی و 78 درصد آنها مسلمان هستند. در همین قسمت لزگی ها قومی هستند که ادعای استقلال و تاسیس جمهوری لزگستان را دارند.

چچن (جزو روسیه – مرکز: گروزنی- جمعیت: 120 هزار نفر)

Chechnya

سرسخت ترین قوم منطقه که بارها جنگ استقلال طلبانه با روسها به راه انداختند و نه تنها روسها همیشه آنها را سرکوب کرده اند و در حال حاضر هیچ کس حال نطق کشیدن ندارد بلکه انگار مسلمانان چچنی برای کشورهای مسلمان دیگر اهمیتی ندارند که مانند فلسطین از آنها دفاع کنند. زبان آنها چچنی و خط سیریلی دارند.

اینگوش (جزو روسیه – مرکز: نازران- جمعیت: 476 هزار نفر)

Ingushetiya

تا سال 1993 جزو چچن بود و بعد روسیه آنرا جدا کرد. آنها بومی های کوهستان قفقاز محسوب می شوند و به زبان قفقازی ناخ تکلم می کنند. در قسمتی از خاکشان با اوستیایی ها درگیری مرزی دارند.

کاباردا – بالکار (جزو روسیه – مرکز: نالچیک- جمعیت: 1 میلیون نفر)

Kabardino-Balkariya

دو قومی که دل خوشی از هم ندارند و بدشان نمی آید از هم جدا شوند. کاباردا ها به زبان کاربادینی حرف می زنند و بالکارها به زبان ترکی گوشیوران.

قاراچای– چرکس (جزو روسیه – مرکز: چرکسک- جمعیت: 440 هزار نفر)

Karachay-Cherkessia

این دو قوم هم علاقه ای به هم ندارند و خواهان دو جمهوری مستقل هستند. قره چای ها زبانشان شبیه بالکارها نوعی ترکی است و چرکس ها هم مانند کاباردین ها حرف می زنند.

آذربایجان (مرکز: باکو- جمعیت: 8.3 میلیون نفر)

Azerbaijan

ادعای آذربایجان بزرگ را دارند. نظامی گنجوی را به اسم خودشان زده اند. قسمتی از آن به نام تالش خواهان جدایی و ایجاد جمهوری تالش – لنکران هست و جالب اینجاست که تازه هر از گاهی اذربایجانی ها خود را مدعی قسمتی از خاک ایران می بینند.

ارمنستان (مرکز: ایروان- جمعیت: 3 میلیون نفر)

Armenia

به دلیل تنش با ترکیه و آذربایجان در شرایط نه صلح و نه جنگ به سر می برد.

نخجوان (مرکز: نخجوان- جمعیت: 400 هزار نفر)

محل تجمع آذربایجانی ها در داخل ارمنستان، یک جور گرو کشی در جنگ قره باغ با آذربایجان است.

قره باغ (مرکز: اسپانکرات- جمعیت: 192 هزار نفر)

gharebagh

اکثریت ارمنی آنجا باعث شدند تا آنها با اعلام جدایی از آذربایجان خواهان الحاق به ارمنستان شوند و این مسئله باعث درگیری میان دو کشور شد. ارمنی ها هم برای الحاق زورکی سال 1993 به آذربایجان حمله کردند و حدفاصل مرزشان تا قره باغ را گرفتند. الان آذری ها با اعطای خودمختاری به شرط خروج ارمنستان موافقند اما ارمنستان لزومی به این کار نمی بیند

سهم ایران از دریای خزر – سهم واقعی ایران از دریای کاسپین چه قدر است؟

نه 9 درصد نه 13 درصد
نه یک پنجم و 20 درصد و نه 50 درصد
با توجه به مرزهای تاریخی ایران سهم ایران از دریای خزر از اتصال آک توبه در غرب قزاقستان(شرق دریاچه) تا شمالی ترین بخش داغستان (غرب دریاچه) که حدود 90 درصد می شود ، معین می گردد

پیش از تشکیل حکومت ماد، حکومت‌هایی همچون اورارتو و کلخیس در قفقاز شکل گرفته بود که قدمت برخی از آن‌ها به بیش از ۴۰۰۰ سال نیز می‌رسد، اما درنتیجه جنگ‌های فرسایشی بین این دولت‌ها از قدرت آن‌ها کاسته شد و بعدها دولت هخامنشی آن را تصرف نمود و به خاک خود ضمیمه نمود. بخش هایی از قفقاز در دوره‌هایی تحت تسلط حکومت ایران قرار داشت. در اوایل قرن نوزدهم میلادی جنگهای ایران و روس بر سر تسلط بر مناطق جنوبی و شرقی قفقاز درگرفت. در پایان دوره اول جنگ روسیه با انعقاد عهدنامه گلستان بیشتر مناطق قفقاز و در پایان دوره دوم جنگ با عهدنامه ترکمن‌چای تقریباً تمامی این منطقه را به تصرف خود درآورد. با فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ سه جمهوری گرجستان، ارمنستان و آذربایجان در این منطقه اعلام استقلال کردند.

از شاعران بزرگ پارسی‌گوی قفقاز می‌توان به خاقانی، نظامی، مجی، بدر، مهستی، هندوشاه نخجوانی و پسرش محمد بن هندوشاه اشاره کرد.[۳]

در سال ۵۱۴ پیش از میلاد داریوش بزرگ به سکاها در ناحیه شمال قفقاز و دریای سیاه حمله می‌کند.[۴]

گروه‌های قومی قفقاز

گروه‌های قومی ساکن در قفقاز: آذری (آبی کمرنگ)، گرجی (نارنجی روشن)، ارمنی (سبز روشن)، روسی (کرمی)، کرد (سبز تیره)، تالش (نارنجی تیره)، آبخاز (صورتی روشن)، لزگی، چرکس، مغول، اوستی، ترک، یونانی، تات، تاتار، آوار، چچنی، اینگوش،…

قفقاز از دید نژادی و زبانی از متنوع‌ترین مناطق جهان است.

گروه‌های قومی ساکن در قفقاز به سه گروه اصلی قفقازی، هندواروپایی، و ترک‌تبار تعلق دارند:

قوم مغول‌تبار قالموق و آشوری‌ها از دیگر گروه‌های قومیتی این منطقه هستند.

شهرهای قفقاز

برخی از شهرهای قفقاز عبارتند از:

رودها

رودهای قفقاز شامل حوضه‌های آبریز دریای خزر (ارس، کُر، سولاک، تِرِک، کوما) دریای سیاه (ریونی، اینگوری، کودوری، بزیب) و دریای آزوف (کوبان) است. در قفقاز جریان رودها با افزایش ارتفاع و از شرق به غرب، افزایش می‌یابد.[۵]

از ویژگی‌های بارز رودهای قفقاز بزرگ، طولانی بودن مدت طغیانی آن‌ها در دوره گرماست (حدود ۶ ماه). در قفقاز (به ویژه در قفقاز شرقی و مرکزی) سیل‌های متعددی جریان می‌یابد. مسیرهای انتهایی رودخانه‌های کُر، کوبان و ریونی، قابل قایقرانی است. در بعضی از رودهای کوهستانی قفقاز، چوب و الوار حمل می‌شود. در نواحی خشک، از آب رودها برای آبیاری زمین‌های کشاورزی استفاده می‌شود. بر روی بسیاری از رودهای قفقاز نیروگاه‌های برق‌آبی احداث شده‌است. بزرگترین نیروگاه آبی منطقه «مینگه‌چویر» نام دارد. دریاچه‌های قفقاز منشأ متفاوت (آتش‌فشانی، زمین‌ساختی، یخچالی) دارند. بزرگترین دریاچه قفقاز سِوان نام دارد که مساحت آن ۱۲۰۰ کیلومتر مربع است.[۶]

.

Political geography

Armenia‘s capital Yerevan

Azerbaijan‘s capital Baku

Georgia‘s capital Tbilisi

Dagestan‘s capital Makhachkala

Chechnya‘s capital Grozny

Iran East Azerbaijan Province‘s capital Panoramic view of Tabriz from El Goli

The northern portion of the Caucasus is known as the Ciscaucasus and the southern portion as the Transcaucasus.

The Ciscaucasus contains the larger majority of the Greater Caucasus Mountain range, also known as the Major Caucasus mountains. It includes Southwestern Russia and northern parts of Georgia and Azerbaijan.

The Transcaucasus is bordered on the north by Russia, on the west by the Black Sea and Turkey, on the east by the Caspian Sea, and on the south by Iran. It includes the Caucasus Mountains and surrounding lowlands. All of Armenia, Azerbaijan (excluding the northern parts) and Georgia (excluding the northern parts) are in South Caucasus.

The main Greater Caucasus range is generally perceived to be the dividing line between Asia and Europe. The highest peak in the Caucasus is Mount Elbrus (5,642 m) in the western Ciscaucasus in Russia, and is generally considered as the highest point in Europe.

The Caucasus is one of the most linguistically and culturally diverse regions on Earth. The nation states that comprise the Caucasus today are the post-Soviet states Georgia, Armenia, and Azerbaijan. The Russian divisions include Krasnodar Krai, Stavropol Krai, and the autonomous republics of Adygea, Karachay–Cherkessia, Kabardino-Balkaria, North Ossetia, Ingushetia, Chechnya, and Dagestan. Three territories in the region claim independence but are recognized as such by only a handful or by no independent states: Abkhazia and South Ossetia.

North Caucasus South Caucasus

* States in italics are largely unrecognised. Abkhazia and South Ossetia are recognised as part of Georgia, and Nagorno-Karabakh is recognised as part of Azerbaijan.

Demographics

Ethno-linguistic groups in the Caucasus region[2]
Further information: Languages of the Caucasus

The region has many different languages and language families. There are more than 50 ethnic groups living in the region.[3] No less than three language families are unique to the area, but also Indo-European languages, such as Armenian and Ossetic, and the Turkic language Azerbaijani are local and used in the area. Russian is used as a common language.

Today the peoples of the Northern and Southern Caucasus tend to be either Eastern Orthodox Christians, Oriental Orthodox Christians, or Sunni Muslims. Shia Islam has had many adherents historically in Azerbaijan, located in the eastern part of the region.

خانات قفقاز اراضی شاهزاده نشینی بودند که از دوران امپراتوری صفوی تا سال ۱۸۰۶ تحت حکم‌رانی دولت ایران اداره می‌شدند و شامل اراضی کشورهای جمهوری آذربایجان، ارمنستان، گرجستان و داغستان کنونی می‌شدند

https://en.wikipedia.org/wiki/Khanates_of_the_Caucasus

این خانات در دوران حکومت ایران و درون اراضی آن تاسیس شدند. در دوران حکومت ایران بر این خانات، رئیس هر یک از آنها خان نامیده می‌شدند. اگرچه در دوران این خانات، خان‌ها در برخی امور استقلال عمل داشتند اما در مجموع تبعه و خراجگذار دولت ایران بحساب می‌آمدند.

این خانات در دوران جنگ‌های ایران و روسیه در دوره قاجار و طی عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای از ایران جدا گشته و به روسیه تزاری ملحق شدند.
این خانات و کشورهایی که امروزه در آنها قرار دارند عبارت بودند از:

Güney Kafkasya 1801-1878

قفقاز جنوبی طی سال 1801 تا 1878

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/6/66/G%C3%BCney_Kafkasya_1801-1878.svg/1024px-G%C3%BCney_Kafkasya_1801-1878.svg.png

ناحیه فدرال قفقاز شمالی و جنوبی

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/1/11/North_Caucasian_Federal_District_%28numbered%29.svg/1000px-North_Caucasian_Federal_District_%28numbered%29.svg.png
ناحیه فدرال قفقاز شمالی

ناحیه فدرال قفقاز شمالی (به روسی: Се́веро-Кавка́зский федера́льный о́круг) یکی از نه ناحیه فدرال کشور روسیه است. این ناحیه در جنوب غربی کشور روسیه قرار دارد.

این ناحیه در تاریخ ۱۹ ژانویه سال ۲۰۱۰ میلادی از ناحیه فدرالی جنوبی جدا و به یک ناحیه مجزا تبدیل شد.

جمعیت این ناحیه بر پایه سرشماری سال ۲۰۱۰ میلادی برابر با ۹٫۴۹۶٫۸۰۰ نفر بوده است. مساحت این ناحیه۱۷۰٬۷۰۰ کیلومترمربع (۶۵٬۹۰۰ مایل‌مربع) می باشد.

واحدهای فدرال

ناحیه فدرال قفقاز شمالی شامل هفت واحد فدرال است که شش واحد آن به صورت جمهوری‌ خودگردان و یک واحد دیگر بصورت کرای می باشد. این هفت واحد فدرال عبارت اند از: جمهوری داغستان، چچن، اینگوشتیا، کاباردینو-بالکاریا، کاراچای-چرکسیا، اوستیای شمالی-آلانیا و سرزمین استاوروپول.

معرفی کلیات سرزمین های قفقاز + پرچم سرزمین های قفقازی ایران/////سرزمین قفقاز-قفقازایران- هفده شهر قفقاز

معرفی کلیات سرزمین های قفقاز + پرچم سرزمین های قفقازی ایران

توضیح تصاویر:
1- قفقاز شمالی 2- قفقاز جنوبی 3- ماورای قفقاز موسوم به ناحیه فدرال جنوبی روسیه 4- پرچم سرزمین های قفقازی ایران
1- قفقاز جنوبی شامل سه کشور ارمنستان و گرجستان و آظربایجان
وسعت 186 هزار کیلومتر مربع جمعیت 17 میلیون نفر
2- قفقاز شمالی شامل 7 ناحیه در روسیه
ناحیه فدرال قفقاز شمالی شامل هفت واحد فدرال است که شش واحد آن به صورت جمهوری‌ خودگردان و یک واحد دیگر بصورت کرای (سرزمین) می باشد. این هفت واحد فدرال عبارت اند از: جمهوری داغستان، چچن، اینگوشتیا، کاباردینو-بالکاریا، کاراچای-چرکسیا، اوستیای شمالی-آلانیا و سرزمین استاوروپول.
وسعت 170 هزار کیلومتر مربع جمعیت 10 میلیون نفر
3- ماورای قفقاز (منطقه بالای قفقاز شمالی که پیش از این و تا سال 2010 میلادی بخشی از قفقاز شمالی بود) شامل 6 ناحیه در روسیه
آدیغیه، استان آستاراخان، استان ولگوگراد، قالموقستان، سرزمین کراسنودار و استان روستوف.
وسعت 590 هزار کیلومتر مربع جمعیت 14 میلیون نفر

جمع کل :
1- قفقاز جنوبی 3 کشور وسعت 186 هزار کیلومتر مربع جمعیت 17 میلیون نفر
2- قفقاز شمالی 7 ناحیه روسیه وسعت 170 هزار کیلومتر مربع جمعیت 10 میلیون نفر
3- ماورای قفقاز 6 ناحیه در روسیه وسعت 590 هزار کیلومتر مربع جمعیت 14 میلیون نفر
کل قفقاز : 3 کشور و 13 ناحیه از روسیه
وسعت کل 946000 کیلومتر مربع و 31 میلیون نفر
بیش از 100 گروه قومی در این ناجیه هستند گروهی مانند آسی ها و لاک ها و لزگی ها و آذری های مذهبی و ارامنه با ایران احساس دوستی تباری و فرهنگی دارند گروهی روس های مهاجر هستند گروهی مغول های مهاجم قرون قبل هستند قزاق ها و مسلمانان سنی و تبارهای قفقازی غیر ترک و گروهی از اقوام ترک هم در این نواحی ساکن هستند. گرجی ها و ارامنه و روس ها و یونانیان رانده شده از عثمانی از مسیحیان این ناحیه هستند و گروه اندکی کردها و یهودیان در این منطقه زندگی می کنند.

شما مشخص کنید کدام بخش ها می توانند در آینده به عنوان بخشی از خاک ایران تحت پوشش یک اتحادیه گرد هم آیند؟

اوستیا – 720 هزار نفر مردم ایرانی اوستیا در خاورمیانه و 770 هزار نفر(با سایر اقوام) در خود اوستیای شمالی و جنوبی

اوستیا – 720 هزار نفر مردم ایرانی اوستیا در خاورمیانه و 770 هزار نفر(با سایر اقوام) در خود اوستیای شمالی و جنوبی

http://en.wikipedia.org/wiki/Ossetians
http://en.wikipedia.org/wiki/Ossetia
http://en.wikipedia.org/wiki/North_Ossetia-Alania
http://en.wikipedia.org/wiki/Vladikavkaz
http://en.wikipedia.org/wiki/South_Ossetia
http://en.wikipedia.org/wiki/Tskhinvali
وسعت اوستیای شمالی و جنوبی روی هم 11900 کیلومتر مربع و 770 هزار نفر
پایتخت اوستیای شمالی شهر ولادی قفقاز و پایتخت اوستیای جنوبی شهر تسخینوالی
ولادی به معنی امیر و حکمران است و ولادی قفقاز یعنی امیر قفقاز

کاسی های کوهستان
زبان شناسان واژه ی قفقاز را عربی شده ی واژه ی پهلوی “کوف کاس” می دانند که “کوف” به معنای “کوه” و “کاس” هم نام تباری از ایرانیان در کناره ی دریای کاسپین(مازندران) است. در کل “کوف کاس” به معنای “کاسی های کوهستان” است. بنابراین ولادی قفقاز یعنی

امیر کاسی های کوهستان

میراث ایرانی در اوستیا

از نکات قابل توجه در اوستیا می توان به “ایران دوستی” شدید مردم منطقه و خونگرمی و مهمان نوازی ایرانی اشاره کرد. زبان‌ مردم‌ اوستیا متعلق‌ به‌ گروه‌ زبانهای‌ ایرانى‌ شمال‌ خاوری‌ و نمایانگر بسط زبان‌ آلانى‌، یكى‌ از زبان های‌ سكایى‌ ـ سرمتى‌ است‌…
اوسِتیا، سرزمینى‌ شامل‌ دو بخش‌ است كه‌ بخشى‌ از آن‌ با نام‌ «جمهوری‌ خودمختار اوستیای‌ شمالى ـ آلانیا‌» تابع‌ جمهوری‌ فدراتیو روسیه‌، و بخش‌ دیگر آن‌ با نام «استان‌ خودمختار اوستیای‌ جنوبى‌» تابع‌ جمهوری‌ گرجستان‌ است‌. مردم‌ اوستیا خود را «ایرُن»، و سرزمین‌ خویش‌ را «ایرستون» مى‌نامند. مردم‌اوستیا از بازماندگان‌ قوم‌ سکا، سرمت وآلان‌ به‌ شمار مى‌آیند.
مساحت‌ اوستیای‌ شمالى‌ 8 هزار كیلومتر مربع و اوستیای‌جنوبى‌ 900،3 می باشد. سرزمین‌ اوستیا پیش‌ از تأسیس‌ حكومت‌ شوروی‌ جزو امپراتوری‌ روسیه‌ بود. واقع‌ بودن‌ سرزمین‌ اوستیا در دو سوی‌ رشته‌ كوه های‌ قفقاز سبب‌ شد كه‌ از دیدگاه‌ تقسیمات‌ كشوری‌، در حاكمیت‌ شوروی‌، به‌ دو شاخه‌ بخش‌ گردد.
جمهوری‌ خودمختار اوستیای‌ شمالى ‌در 1924م‌/1303ش‌ استان‌ خودمختار و در 1936م‌/1315ش ‌جمهوری‌ خودمختار شد. این ‌جمهوری‌ دارای‌ 8 بخش‌، 6 شهر و 7 شهرك‌، و مركز آن‌ شهر ولادی‌ قفقاز است‌. جمعیت‌ اوستیای‌ شمالى‌ در 1985م‌/ 1364ش‌، 612 هزار نفر بوده‌ است‌ كه‌ 71% آن ها در شهرها سكنى‌ داشتند. جمعیت تقریبی اوستیا هم اکنون در حدود 800 هزار نفر می باشد. در این‌ جمهوری‌ روس ها، اینگوش ها، ارمنی ها، گرجی ها، اوكرائینی ها، یونانی ها، ایرانی ها و قموق ها نیز سكنى‌ دارند.
اوستیای‌ جنوبى‌ در 1922م‌/1301ش‌ به‌ صورت‌ استان‌ خودمختار درآمد. این‌ استان‌ شامل‌ 4 بخش‌، یك‌ شهر و 4 شهرك‌، و مركز آن‌ شهر تسخینوالى‌ است‌. جمعیت‌ اوستیای‌ جنوبى‌ در 1978م‌، 103 هزار نفر بوده‌ است. 5/66% جمعیت‌ این‌ استان‌ اوستیایى‌، 3/28% گرجى‌ و 6/1% روس‌ هستند.
در هزاره سوم میلادی در قفقاز گروه های بسیاری از نژادهای مختلف قفقازها با هم زندگی و به زبان هند و اروپایی صحبت می کردند. قدیمیترین آنها خطهاHittim هستند که در اواخر هزاره سوم میلادی به آسیای پیشین حرکت کردند و در آنجا حکومت خود را تشکیل دادند. در نیمه اول هزاره دوم میلادی خط ها که در قفقاز مستقر شده بودند با قبایل هندوایرانی ادغام شدند و سرزمینهایی از اروپای شرقی تا کوه های قفقاز را اشغال کردند. این افراد که با قبایل همسایه ادغام می شدند، فرهنگ خود را گسترش می دادند ولی نژاد خود را حفظ می کردند.
در این زمان، در سرزمین قفقاز شمالی فرهنگ و آداب و رسوم دفن کردن مردگان در یک راهروی زیرزمینی( کاتاکومبا) توسط ایرانی زبانها بوجود آمد و گسترش پیدا کرد. در اواخر هزاره دوم میلادی در قفقاز اسکیف ها زندگی می کردند. آنان از قبایل ایرانی زبانی بودند که فرهنگی غنی بوجود آوردند. اسکیف ها (سکاها) تمدن بزرگی را پس از یونانیها ساختند. درصد بیشتری از اسکیف ها زندگی کوچ نشینی داشتند که با لشکرکشی نیز ارتباط داشت.
بر اساس گفته هرودوت، اسکیف ها در قرن هفتم میلادی از ماورای قفقاز به سوی آسیای پیشین حرکت کردند و در آن جا 28 سال پادشاهی کردند و پس از آن توسط هوخشتر، پادشاه ماد سرنگون شدند. تعدادی از آن ها به قفقاز برگشتند و برخی دیگر به آسیای مرکزی رفتند. اسکیف های بازگشته از ماورای قفقاز به حوالی دریای سیاه لشکرکشی کردند و طبق شواهد مکتوب،80 سال در آن جا پادشاهی کردند.
سپس توسط سورامّات ها ( از قرن 4 میلادی سارمات ها) از این مناطق رانده شدند. ساورومات ها مناطق وسیعی از قفقاز شمالی را اشغال کردند و زمانی که قبایل آن ها با هم متحد شدند. آلان ها Allon را بوجود آوردند که از دریای آزوف تا دریای مازندران تحت حکومت آنان بود.
آلانها از قرن اول میلادی در تاریخ سیاست ماورای قفقاز بخصوص در ایبریا (گرجستان شرقی) نقش مهمی داشتند. نه تنها یادگارهای فرهنگی مادی بلکه منابع نوشته شده به زبانهای یونانی، لاتین، ابری، ارمنی و گرجی نیز شاهدانی بر این موضوع هستند.
به این ترتیب در طی هزاران سال دوره ای از زمان نبوده است که در سرزمین قفقاز بخصوص در قسمت مرکزی آن قبایل هند و اروپایی و ایرانی با زبان و آداب و رسوم ایرانی زندگی نکرده باشند. مهاجرت و زندگی کوچ نشینی بسیاری از قبایل را وادار به تغییر مکان می کرد ولی در سرزمین قفقاز مرکزی همیشه گروهی ایرانی زبان بر جای باقی می ماندند.
البته واضح است که هندوایرانی هایی که در قفقاز مستقر بودند در طی هزاران سال ارتباط با قفقازیها چه از نظر فرهنگ مادی و چه معنوی کمی قفقازی شده اند ولی هرگز زبان و فرهنگ اصیل خود را از یاد نبرده اند. امروز توسط بسیاری از تاریخدانان تایید می شود که نژاد اوستیایی در هزاره اول میلادی در قفقاز به وسیله ادغام جمعیت بومی بوجود آمد و این بومیان زبان ایرانی را به آن ها اعطا کرده و از این طریق فرهنگ خود را گسترش دادند.
در 372م‌ هون ها به‌ این‌ سرزمین‌ حمله‌ بردند و دولت آلان ها را منقرض‌ كردند. گروهى‌ از آلانها در لشكركشى‌ به‌ اروپا به‌ هونها پیوستند و گروه‌ دیگری‌ از آنان‌ كه‌ برجای‌ مانده‌ بودند، به‌ تابعیت‌ خاقان‌ مازندران درآمدند، روسها این‌ بخش‌ از آلانها را كه‌ تا آغاز حملة مغولان‌ در جنوب‌ روسیه‌ باقى‌ مانده‌ بودند، اوستین‌ نامیده‌اند.
در سدة 5 و اوایل‌ سدة 6 م‌ آلان‌ متحد ایران‌، بر ضد امپراتوری‌ روم‌ شرقى‌ (بیزانس‌) بود. در سدة 6م‌ مسیحیت‌ از طریق‌ بیزانس‌ میان‌ آلانها راه‌ یافت و تا سدة 13م‌ اتحاد قومى‌ بالنسبه‌ وسیعى‌ وجود داشت‌ كه‌ در تاریخ‌ با عنوان‌ اتحاد آلان‌ ـ اوستیا مشهور است‌، ولى‌ این‌ اتحاد با هجوم‌ لشكریان‌ تاتار و مغول‌ فرو ریخت‌، پس‌ از هجوم‌ مغولان‌ رفته‌ رفته‌ نام‌ آلان ها از منابع‌ تاریخى‌ محو شد و آلان هایى‌ كه‌ در محل‌ كنونى‌ اوستیای‌ شمالى‌ و جنوبى‌ و سرزمین های‌ همجوار آن‌ سكنى‌ داشتند، به‌ مرور نام‌ اوست‌ به‌ خود گرفتند. در سدة 16م‌/10ق‌ كابارداها بر اوستها مسلط شدند. در 1774م‌/1188ق‌ اوستیای‌ شمالى‌ به‌ تصرف‌ روسیه‌ درآمد و بخشى‌ از مردم‌ اوستیا، تابعیت‌ روسیه‌ را گردن‌ نهادند.
گروهى‌ نیز از شمال‌ به‌ دشت های‌ جنوبى‌ مهاجرت‌ كردند كه‌ سرزمین‌ آن ها در 1801م‌/1216ق‌ به‌ عنوان‌ اوستیای‌ جنوبى‌ شناخته‌ شد. دسته‌ای‌ از آنان‌ به‌ ناحیة ولادی‌ قفقاز رفتند و در آنجا به‌ كشاورزی‌ پرداختند. در 1860م‌/1276ق‌ قلعة ولادی‌ قفقاز كه‌ در 1784م‌/1198ق‌ بنا شده‌ بود، به‌ صورت‌ شهر درآمد و از 1863م‌/1280ق‌ به‌ مركز اوستیای‌ شمالى‌ بدل‌ گشت‌. اوستیا ارتباط با ایران را هم قبل از اسلام و هم پس از اسلام حفظ کرد و حتی اسلام را پذیرفت. ایران همیشه سعی داشته است که توجه اوستیا را به خود جلب کند. با تحکیم قدرت روسیه در اوستیا روابط اوستیا با ایران به حداقل رسید.
زبان‌ مردم‌ اوستیا متعلق‌ به‌ گروه‌ زبان های‌ ایرانى‌ شمال‌ خاوری‌ و نمایانگر بسط زبان‌ آلانى‌، یكى‌ از زبان های‌ سكایى‌ ـ سرمتى‌ است‌. در زبان‌ اوستى‌ دو گویش‌ عمدة ایرنى‌ و دیگوری‌ وجود دارد. دیگوری‌ كه‌ گویشى‌ باستانى‌ است‌، تنها در چند ناحیة شمالى‌ و باختری‌ رواج‌ دارد. درگذشته‌ از هر دو گویش‌ در زبان‌ ادبى‌ استفاده‌ مى‌شد، ولى‌ رفته‌ رفته‌ گویش‌ دیگوری‌ جای‌ خود را به‌ گویش‌ ایرنى‌ داد.
مردم‌ اوستیا مسیحى‌، و برخى‌ مسلمان‌ هستند. هنگامى‌ كه‌ در سدة 16م‌/10ق‌ كابارداها بر اوستیا مسلط شدند، دین‌ اسلام‌ نیز در میان‌ مردم‌ آنجا رو به‌ گسترش‌ نهاد. در سدة 19م‌ دولت‌ روسیه‌ سیاست‌ همگون‌سازی‌ را در مناطق‌ غیرروسى‌ شمال‌ قفقاز در پیش‌ گرفت‌ و كوشید تا به‌ تبلیغ‌ مسیحیت‌ در سرزمینهای‌ مسلمان‌نشین‌ بپردازد. در اوستیا به‌ استثنای‌ منطقة كوه‌نشینان‌، تبلیغ‌ آیین‌ مسیح‌ مجاز بود. در دوران‌ حكومت‌ شوروی‌، شماری‌ از مسلمانان‌ اوستیا، از جمله‌ دیگورها از سرزمین‌ خود رانده‌، و به‌ دیگر مناطق‌ كوچانده‌ شدند. از دوران‌ امپراتوری‌ روسیه‌ فرقه‌های‌ چهارگانة صوفیة قادری‌ در اوستیای‌ شمالى‌ فعالیت‌ داشته‌اند.
در مورد اوستیا شمالی نکات قابل توجهی وجود دارد. در ذیل به برخی از آنها که نتایج مشاهدات میدانی است، اشاره می نماییم:
از نکات قابل توجه در اوستیا می توان به “ایران دوستی” شدید مردم منطقه و خونگرمی و مهمانوازی مردم به طوری که بنده هر روز به خانه یک اوست (ایرونی) به مهمانی می روم، وجود مذهب یزیچنیک (یزیدی یا ایزدی) که بیشتر مردم اوستیا چه مسلمان و چه مسیحی به آن پایبندند که بنده تا کنون چیزی از آن نشنیده بودم که به یک بُغ (خدا) و هفت ایزد (مانند مزداپرستی و یا شباهتی با مهرپرستی) اعتقاد دارند و پرستشگاه هایشان در طبیعت(جنگل) و غارهای دستکن یا طبیعی ست و در اعتقاد خودشان این آیین به سرمتیان و سکاها و آلان ها مربوط است و مراسمات و جشن هایش بصورت ملی درآمده است، محله ایرانی های ولادی قفقاز با سبکی قجری و با حضور ایرانیان روس شده، بافت شهری همانند تهران قدیم با نمای آجری ساختمان ها، چاپ و وجود کتب متعدد درباره قفقاز و اوستیا که در ایران موجود نیست، وجود ساختمان سفارت ایران و مسجد و مدرسه ایرانیان(نوروز) در دوره قاجار، وجود جمعیت کثیری مسلمان و دارای 7 مسجد فعال و 26 مسجد از کار افتاده، ولادی قفقاز دارای دو مسجد با نام های مسجد ایرانی(شیعی) و مسجد سنی ست که احتیاج فراوانی به کتب دینی از جمله قرآن روسی می باشند، نسخ خطی و اسناد ایرانیان که در آرشیو ریاست جمهوری اوستیا موجود است و ما از آن ها مطلع نبودیم و در ایران احتمالا موجود نیست، وجود گروه زبان فارسی در دانشگاه دولتی اوستیا و علاقه زیاد آنها برای یادگیری فارسی و عدم وجود کتب مناسب آموزشی و بطوری که بعلت عدم حمایت ما ایرانیان این گروه از سال آینده برچیده خواهد شد، علاقه به شاهنامه به طوری که اکثر افرادی که بنده با آن ها برخورد داشتم یک شاهنامه روسی در خانه داشتند، وجود ایرانیان بیشمار که زبان و هویت خود را از دست داده و روس یا اوست شده اند، داشتن زبانی (زبان ایرونی یا اوسی) نزدیک به کردی و فارسی و تالشی (نزدیکترین زبان به یغنوبی تاجیکی و یزغلامی پامیری) با کلمات مشابه فراوان با فارسی که 60 درصد مردم به آن تکلم دارند، توجه بیش از حد به تاریخ و فرهنگ بطوری که بیشتر کتابهای کتابفروشی ها در مورد تاریخ اوستیاست و همچنین مراکز فرهنگی بیشمار در این دیار، اشاره نمود.

میراث ایرانی در اوستیا
قوم دیگر ایرانی که در منطقه قفقاز زندگی می کنند، اوست ها هستند که در دو منطقه اوستیای شمالی در روسیه و اوستیای جنوبی در گرجستان پخش هستند. این قوم بزرگ که به ایرانیان شمالی معروف هستند، خود را با زبان بومیشان، ایرونی می نامند و کشور خویش را ایرستون (ایرستان) می گویند.
این ایرانیان دارای یکی از قدیمی ترین زبان های موجود ایرانی، می باشند و لهجه آنان مانند کردهای ایرانی ست. مردمان بی نهایت مهربان، خونگرم و مهمانواز و بسیار ایراندوست که کمتر نقطه ای از جهان می توان دید. آنها بازمانده قوم باستانی و ایرانی آلان هستند که همکنون نیز به جمهوری خویش آلانیا می گویند.
آداب و رسوم ملی آنها بازمانده ای از آداب ایرانیان باستان است که در فلات ایران به علل گوناگون کمرنگ شده ولی در این دیار و بعلت زندگی کوهستانی آنها همچنان باقی مانده است. دعا بر سر میز غذا، نوروز، چهارشنبه سوری، جشن های گوناگون و رفتارهای ناب اجتماعی بازمانده ای از آن است.
تقریبا تمامی رفتارهای اجتماعی آنان از نظر جامعه شناسی قابل بررسی و مقایسه با رفتار ایرانیان است. آداب و رسوم دفن مردگان، احترام به بزرگان خانواده، جایگاه زن و مرد و … از نمونه های بارز آن است. در مورد مذهب اوست ها نیز نکات جالبی موجود است. بخشی از آنها مسلمان و بخش دیگر مسیحی هستند ولی تمامی آنها به آیینی اعتقاد دارند که تنها در مذهب آریایی ها و مزداپرستی وجود دارد، یعنی اعتقاد به 7 ایزد و 1 خدا. این نکته بسیار جالب است و اشتراک فراوانی با ایران باستان دارد.

1- مسجد پرسیسکیوس یا ایرانی ولادی قفقاز: (اوستیا) این مسجد که تقریبا 120 سال بنا شده است، همکنون در شهر ولادی قفقاز پایتخت اوستیای شمالی قرار گرفته است و در حدود 50 سال است که بسته است و به مسجد شیعی معروف گشته است. این مسجد زیبا و ساده با معماری اصیل ایرانی در کنار رودخانه معروف ترک واقع شده و بعلت عدم توجه و عدم حضور شیعیان در این منطقه روبه تخریب است.
2- محله ایرانیان ولادی قفقاز: (اوستیا) این محله که در قسمت قدیم شهر واقع شده برای کارکنان معدن قدیم شهر که در یکصد سال پیش دایر بوده است، تعبیه گشته است که اکثر آنها ایرانیان آذربایجان و گیلان بوده اند که برای کار در این منطقه زندگی می کردند. این محله همکنون هنوز هم ایرانی دارد ولی هیچ کدام نه فارسی می دانند و نه با ایران ارتباط دارند. جالب است که ایرانیان تا سال 1922 در مدارس روسی می توانستند آموزش فارسی ببینند ولی به مرور زمان این حق را از ایرانیان گرفتند.
3- کنسولی و مدرسه ایران در ولادی قفقاز: (اوستیا) تا 1918 م کنسولی ایران در قفقاز یعنی در تفلیس و ولادی قفقاز دایر بود ولی با قدرت گرفتن بولشویک های روسیه این مراکز بسته شد. در ولادی قفقاز ساختمان قدیمی کنسولی ایران که به مدت صد سال در آنجا فعالیت می کرد همچنان پابرجاست ولی نامی از ایران در آنجا موجود نیست. در ولادی قفقاز به علت وجود ایرانیان بسیار، مدارس فارسی زبان زیادی فعالیت می کردند که بمرور زمان آنها نیز روسی شدند از جمله مدارس معروف ایران در قفقاز، مدرسه نوروز بود که تا سال 1922 همچنان فعالیت می کرد و مدرسه ای مذهبی و شبانه روزی بوده است.
4- معماری بومی اوستیا: معماری بومی اوستیا عناصر ظریفی دارد که در این مقال نمی گنجد ولی معماری آنان همچون معماری ایرانی ست و یک ایرانی در شهرهای اوستیا احساس غربت نمی نماید. این شباهت را می توان با معماری سنتی ایران در تهران قدیم با ولادی قفقاز مقایسه نمود.
5-جاده های معروف قفقاز: در قفقاز جاده های معروف تاریخی وجود دارند که در تاریخ جهان نیز شناخته شده هستند. جاده نظامی قفقاز که ما ایرانیان به آن داریال می گوییم که از قدیمی ترین گذرگاه های بشر است و همواره در تاریخ ایران دروازه شمالی ایران نامیده می شود. در این جاده می توان آثار بی بدیع ایرانی فراوانی را یافت. این جاده مسیر اصلی لشگرکشی شاه عباس صفوی به قفقاز و همچنین نادر شاه و حمله روس ها به ایران بوده است.
نکته جالب دیگری که قابل بیان است همانا نگاه ارتش آلمان و هیتلر به این جاده بود که برای فتح آن در جنگ جهانی دوم تا 50 کیلومتری آن نیز رسیدند ولی نتوانستند پیروز شوند و در اصل می خواستند با در اختیار گرفت این جاده نیروهای خود را تا ایران پخش کنند.
جاده دیگری که نامش هم ایرانی ست و یادگار نادر شاه افشار است، شاهناد است که در کوه های صعب العبور قفقاز واقع شده است. به این جاده که نادر از آن گذشته و در آن جنگیده، بومیان شاهناد (شاه نادر) می گویند.

حوادث کنونی
اختلافات و درگیری میان اوست ها و گرجیان همواره وجود داشته و در تقسیم بندی های سیاسی و قومی، نزاع¬ها بیشتر برگرفتن زمین تاکید داشته است. درگیری¬های قومی میان این دو ملت فرهیخته قفقاز در قرن بیستم و مشخص کردن مرزهای مصنوعی شکل گرفت. تاثیر اورجکیندزه و استالین، یاران گرجی لنین برای احیای کولخید و ایبریای باستان در دوران ابتدایی شوروی در تقسیمیم بندی مرزها کم نبود.
بدین ترتیب نطفۀ نفاق در منطقه میان این دو قوم باستانی کاشته شد. بعد از فروپاشی شوروی استان خودمختار اوستیای جنوبی از فرصت استفاده کرده و با توجه به حمایت¬های روسیه اعلام خودمختاری و سپس جمهوری می¬کند. این منازعات با درگیری نظامی در سال 1992 ادامه پیدا می کند و بخش زیادی از مردم اوستیا مجبور به مهاجرت به اوستیای شمالی می شوند.
همواره رهبران جدایی طلب اوستیای جنوبی بر اتحاد میان اوست ها و پیوستن به روسیه تاکید داشتند. به هرحال تعیین مقصر در این میان بسیار مشکل است و باید ریشه آن را در میراث کمونیستی جست وجو کرد.
آنچه تا کنون اتفاق افتاده، حمله ناگهانی ارتش گرجستان با پشتیبانی معنوی غرب و آمریکا به سرزمین اوستیا است که متاسفانه بازی میان ابرقدرت ها تنها به ضرر مردم بی گناه منطقه است.

چند زبان ایندواروپایی داریم؟ چند زبان تورکیک؟ مقایسه دو گروه زبانی و حقارت باورنکردنی زبان های تورکیک

چند زبان ایندواروپایی داریم؟ چند زبان تورکیک؟ مقایسه دو گروه زبانی و حقارت باورنکردنی زبان های تورکیک

پانترکیسم مدام سعی دارد بگوید 39 زبان ترکی دارد و فارسی تک است در حالی که باید دو گروه زبانی را مقایسه کرد تا ببینیم تورکی چقدر حقیر است. پانترکیسم از بی سوادی مخاطب عام استفاده کرده و دروغ می گوید لینک را نگاه کنید تا بدانید کدام زبان در زمره زبان های برتر جهانی است و کدام زبان مختص به نواحی بیابانی سیبری و مغولستان؟
Indo-European (444 languages)
Indo-European (585 languages)
Indo-European languages 437 2,910,000,000
سه منبع مختلف تعداد زبان های ایندواروپایی را 444 و 585 و 437 ذکر کرده است با دو میلیارد و نهصد میلیون نفر گویشور
Turkic languages 39 170,000,000
زبان های تورکیک شامل تمام زبان های تورکی مانند استانبولی و آذربایجانی و ازبکی و قرقیزی و تاتاری و … فقط 39 زبان و فقط 170 میلیون نفر
افتخار می کنم که فارسی زبان رسمی کشورم است
یاشاسین ایران

نکات مهمی درباره واژگان پارسی و پاسخ به پانترکیسم – تصویر پرچم قفقاز ایران

نکات مهمی درباره واژگان پارسی و پاسخ به پانترکیسم – تصویر پرچم قفقاز ایران

1- زبان شناسان واژه ی قفقاز را عربی شده ی واژه ی پهلوی “کوف کاس” می دانند که “کوف” به معنای “کوه” و “کاس” هم نام تباری از ایرانیان در کناره ی دریای کاسپین(مازندران) است. در کل “کوف کاس” به معنای “کاسی های کوهستان” است.
2- قره وازه فهلوی به معنی بزرگ میباشد – قره باغ یا قرا باغ واژه پارسی به معنای باغ بزرگ می باشد مانند قره چمن -(چمنزار بزرگ) و… چون در در زبان مغولی و ترکی هم قره به معنی سیاه وچود دارد بعضب به اشتباه فکر میکنند وازه فارسی باغ با وازه مغولی قاطی شده و معنی ان باغ سیاه میشود!!!! در صورتی که نمیشود یک نام از دو زبان ساخته شود و اصلا باغ سیاه مگر میشود ؟!!!!
3- طرکها چون اول از همه با سغدیان ایرانی و زبان انها مراوده پیدا کردند و حتی خط را از سغدیان پارسی اموختند(گنجینه تورفان) انبوه واژه های سغدی و پسوندهای سغدی به زبان نیمه بدوی انها راه یافت تا بتوانند از زندگی بدوی دست بکشند و متاسفانه چون زبان سغدی هنوز به طور کامل کشف نشده و ما همه ان را نمیشناسیم به غلط و اشتباه بسیاری وازه ها را ترکی میخوانیم در صورتی که سغدی و ایرانی هستند
4- واژۀ “قره” در ابتدای نام های مکان از قبیل قره باغ، قره تپه، قره چای و … به معنی بزرگ و دارای ریشۀ پهلوی و سپس ریشۀ فارسی باستان و اوستایی است.
مشتبه شدن این واژه با واژۀ ترکی “قره” و “قرا” به معنی سیاه، زادۀ یک فرایند سادۀ زبان شناختی است که هرگاه قومی جدید وارد منطقه ای شوند وب ه نوعی غلبه پیدا کنند اعم از غلبۀ حکومتی یا جمعیتی یا دینی و …، برخی از واژه های زبان اصلی منطقه، به نزدیک ترین تلفظ در زبان جمعیت جدید، میل پیدا می کنند اما معنی اصلی خودشان را حفظ میکنند.
5- واژۀ قره به معنی بزرگ هم با همین فرایند تولید شده درحالی که ریشۀ پهلوی دارد و معنی آن بزرگ است و هنوز در زبان فارسی نو(فارسی دری) به صورت kare/ karre/;ar/ khar/ khar وجود دارد مانند کرنای/ کرّه نای/ کره نای و خرپشته و….
بر این اساس قره باغ به معنی باغ بزرگ و قره تپه به معنی تپه ی بزرگ است
6- واژۀ باغ هم مأخوذ از پهلوی ساسانی است. متاسفانه علامه دهخدا در زمانی لغت نامۀ عظیم خویش را تألیف می کرد که دانش زبان شناسی و مخصوصا شناخت زبانهای باستانی هنوز در ایران رشد چندانی نکرده بود و برخی سهوها در این لغت نامۀ عظیم راه یافت. اما امروزه می دانیم که باغ، واژه ای پهلوی ساسانی است و ترکی نیست. البته هنوز پان ترکیستان باکو و آنکارا، ساسانیان را ترک نکرده اند و به بلعیدن مادها و اشکانیان رسیده اند. ان شاء الله در فازهای بعدی که ساسانیان هم ترک شوند، باغ هم کاملا ترکی می شود.
7- قلعه عربی هست ترکها میگن قلاع = اتاق = خانه
منزل و مسکن = سرا
اینها هنوز در خراسان و مازنداران استفاده میشود و اتاق اصلا انجا کاربرد ندارد
8- پایۀ جمعیتی و زبانی فراهان، تات بوده که از بقایای زبان پهلوی بوده. نامهای پهلوی در محال ثلاثه(تفرش، فراهان، آشتیان) فراوان است و هنوز هم بقایای زبان تاتی در این نواحی رایج است. بر اثر ورود جمعیتهای ترک زبان و خلج زبان، برخی نواحی محال ثلاثه، ترک و خلج شدند اما ترکی و خلجی آنان، شکلی خاص دارد و به شدت با واژه ها و همین طور دستور زبان تاتی و پهلوی آمیخته است. درعین حال شماری از روستاها و شهرهای محال ثلاثه، کاملا فارسی زبان و بعضاً تات زبان اند
9- پسوند قان/جان اگر بر مکان دلالت کند، بی هیچ تردیدی از اصل پهلوی-فارسی “گان” گرفته شده. دلیل هم بسیار است اما یک دلیل از خود فراهان ذکر میکنیم. روستای فردگان/فردجان/فردقان به هر سه تلفظ در متون دوران اسلامی آمده و این با توجه به تات بودن اصالت فراهان، نشانگر اصالت “گان” و نوآمده بودن جان/قان است.
قان معرب گان است گرگان – اذربایگان – گلپایگان و سمنگان البته گان در جای دیگر معانی دیگری هم دارد
10- در شمال غرب ایران، پسوند جان/قان به کرّات برای نام مکان به کار رفته و با توجه به پهلوی زبان بودن ایرانیان غربی در اعصار گذشته، جان/قان، تحریف شدۀ “گان” است و اتفاقا بسیاری از این نامها به صورت “گان” هم تلفظ می شوند، مانند بازرجان/ بازرگان که زادگاه پدر فروغ فرخزاد و از روستاهای شهرستان تفرش است.
واشقان هم همین حال را دارد و باش گان و باشه گان به معنی لانۀ عقاب یا ماندنگاه و تفرجگاه بوده و در این باره در ویکی پدیا هم توضیحاتی مختصر هست.
جان و جن هم مانند گان پسوند مکان هستند که بسیاری مناطق ایران با این پسوند نامگذاری شده
پسوند “گان” پسوند نسبته که در غرب ایران به طرز وسیع برای ساخت نام مکان به کار رفته، مانند بازرگان(منسوب به بازار یا مکان بازار)، واشقان( منسوب به باشه/ عقاب یا جای عقاب) و…
البته در مناطق مرکزی هم میشود پسوند گان و جان و جن را به وفور دید مثلا بروجن رفسنجان – دلیجان لاهیجان سیر جان
11- اما پسوند جی/چی، این پسوند، از پسوندهای نسبت در گروه زبانهای باستان و میانۀ ایران(اعم از پهلوی، فارسی باستان و اوستایی) بوده و به صورت های متنوعی از قبیل جی/چی/چه/ژه/زه به فارسی نو(فارسی دری) رسیده و علاوه بر کارکرد نسبت، کارکرد تصغیر هم پیدا کرده. کارکرد تصغیر در برخی دیگر از پیوندهای نسبتی که از پهلوی پهلوی به فارسی نو رسیده اند، حاث شده، مانند پسوند”ک” ak که در اصل، پسوند نسبت است و هنوز هم به صورت نسبت به کار می رود مانند زردک(منسوب به رنگ زرد) اما به عنوان تصغیر هم به کار میرود.
دربارۀ پسوند جی/چی/چه/ ژه/زه برخی مثالها: اردشیرجی که نامی زرتشتی است و جی کاملاً پسوند نسبت است، چرخچی(تیرانداز، که از چرخ پهلوی ساسانی گرفته شده)، نایژه(منسوب به نای که امروزه به معنی نای کوچک به کار می رود)، نیزه(منسوب به نی) و …
12- دربارۀ دشمن. خوشبختانه امروزه اطلاعات وسیعی دربارۀ زبانهای ایرانی باستان و میانه وجود دارد و می دانیم که این واژه، اصلاً فارسی نیست(و صد البته ترکی هم نیست) بلکه پهلوی است و ریشۀ آن هم اوستایی/ فارسی باستان است به صورت دُش+ مئنیو( dosh maenyoo) به معنی بداندیش و معادل فارسی اش هم همین بداندیش است که صدها بار در شاهنامه هم به کار رفته و در عوض، کاربرد دشمن در شاهنامه، حداقلی است چون این واژه، پهلوی است و فارسی نیست و فارسی آن، بداندیش است.
جزء اول این واژه، دُش، پیشوند منفی ساز است به معنی زشت و بد که در دشنام(نام زشت)، دژآگاه/ دژآگه(بداندیش، که با کمال شگفتی نام یکی از فوتبالیستهای ما شده و البته به اشتباه هم دِژآگه تلفظش می کنند)، دژخیم(دارای خوی زشت) و… باقی مانده. جزء دوم هم مئنیو است که در زبان پهلوی به صورت “مَن” به معنی اندیشه به کار می رود و در فارسی هم به صورت مینو باقی مانده و به معنی اندیشه و هرچیز غیر مادی است.
13- دربارۀ جوشقان که فرمودید آیا یعنی مکان جوشش.
ببینید یک ترفند بازی با کلمات در میان پان ترکان هست که شما هم به نوعی دربارۀ جوشقان، مرتکبش شدید. این ترفند عبارت است از نسبت دادن وضعیت واژه در زبان امروزی به واژه ای که بازمانده از صورتهای باستانی واژه است. برای نمونه، کشف بزرگ پان ترکان و پورپیرار این است که هخامنش یعنی خاخام منش، پس هخامنشیان، صهیونیست بودند. سوال فوری باید این باشد که بر پایهۀ کدام قاعدۀ زبا نشاختی، هخا و خاخام یکی هستند؟ اما سوال من چیزی دیگر است. سوال این است که …
این است که واژۀ “منش” واژه ای دری(فارسی نو) است، چطور ممکن است در نامی پیشافارسی باستان(چون هخامنش جد جد هخامنشیان است و حتی از عصر مادها هم میباید عقب تر باشد) به کار رفته باشد. در اینجا آقای پورپیرار نمی داند یا فکر می کند که دیگران نمی دانند که زبانها تحول پیدا می کنند و نمی توان صورت امروزی واژه را عینا در واژه ای باستانی پیدا کرد پس جزو دوم هخامنش، واژۀ فارسی منش نیست.
14- و دربارۀ ضمیر “من”
خوشبختانه این ضمیر در زبان پهلوی، فارسی باستان و اوستایی به کار رفته و قابل سرقت نیست.
“من” در زبان های هندواروپایی به معنی انسان/مرد بوده و هست و برخی زبانهای هندواروپایی از قبیل زبانهای ایرانی، این واژه را برای اشاره به بدیهی ترین انسان یعنی شخص متکلم به کار گرفته اند.
آنچه در ترکی هست، درحقیقت “من” نیست بلکه ben است که در ترکی رایج در ایران مطابق قاعدۀ تشبّه تلفظ، به ضمیر اول شخص فارسی “من” تشبه پیدا کرده یعنی همان اتفاق که برعکسش برای قره افتاده و واژه ای پهلوی که به معنی بزرگ….
با قرۀ ترکی به معنی سیاه، مشتبه شده.
تلفظ ben هنوز هم در بسیاری از شاخه های زبان تورکیک خارج از ایران به کار می رود.
آنچه دربارۀ ضمیر “من” جای خوش اقبالی و مانع سرقت است، این است که این واژه، جزو خُردواژه هاست و قابلیت کوچکتر شدن را نداشته و باعث شده که عیناً در زبان پهلوی به همین صورت فارسی اش به کار رود و در دیگر زبانهای هندواروپایی(از جمله در انگلیسی به معنی مرد/ انسان) هم به کار رفته. برخلاف “منش” که به معنی خوی است و باید از مئنیو به معنی اندیشه گرفته شده باشد، پس اگر هم منش با همین معنای فارسی امروزی اش در زبان فارسی هخامنشی وجود داشته، می باید مئنوی اش باشد که ابته نبوده و علامه پروفسور پورپیرار به کاهدان زده

شعر زیبای بیز هامیمیز ایرانلییق ( ما همگی ایرانی هستیم) یاشا بویوک ایرانیم

شعر زیبای بیز هامیمیز ایرانلییق ( ما همگی ایرانی هستیم) یاشا بویوک ایرانیم

ایران وار اولسون ایستمینه کور اولسون♥ گوزل ایرانیم♥ بیز یوخاری گیدخ آشاقا گلخ ایران وطنیمیزده ♥ منیم گوزل ایرانیما جانیم دا وریرم

نشر دانش سلام سنه (ای مهد نشر دانش سلام بر تو)
آرزولارام دوام سنه (برایت دوام و پایداری آرزو می کنم)
بِله دییر آنام سنه ( مادرم هم اینگونه خطابت می کند)
بیز هامیمیز ایرانلییق ( ما همگی ایرانی هستیم)

قارداشلاریخ نچه دیلده ( برادرانی هستیم با چند زبان)
تهران، تبریز، اردبیلده ( در تهران و تبریز و اردبیل)
مشهد، شیراز، بم، هفگیلده ( در مشهد، شیراز، بم، هفت گیل)
بیز هامیمیز ایرانلییق ( ما همگی ایرانی هستیم)

یول آچمیاخ دشمنلره ( بهانه به دست دشمن ندهیم)
اُود وورمیاخ خرمنلره ( به خرمن شعله نیفکنیم)
کنار گویون من منلره ( منیت ها را کنار بگذاریم)
بیز هامیمیز ایرانلییق ( ما همگی ایرانی هستیم)

فاسدا منم، ترکده منم ( من هم فارس هستم و هم ترک)
کورد، لر، بلوچ، ترکمنم ( کرد و لر و بلوچ و ترکمن هستم)
سن ده منم، من ده سنم ( تو منی و من تو هستم)
بیز هامیمیز ایرانلییق ( ما همگی ایرانی هستیم)

بیزی دوغان مهربانا ( به وجود مهربانی که ما را زاییده است)
سن مادر ده، منده آنا ( تو «مادر» بگو من هم » آنا » )
یوردوموز بیر، دینیمز بیر ( وطنمان یکی، دینمان یکی)
یاخشی یامان گونوموز بیر ( خوشی و ناخوشیمان یکی است)
بیریمیز مین، مینیمیز بیر ( یکیمون هزار، هزارمون یکی)
بیز هامیمیز ایرانلییق ( ما همگی ایرانی هستیم)